آوینا یکی یه دونه مامان و باباش

تولد دسته جمعی نی نی های آبان

دیروز عید غدیر بود و تولد دسته جمعی نی نی های آبان توی اتاق تولد سرزمین عجایب، خیلی خوش گذشت بعد از تولد هم 2 ساعت توی سرزمین عجایب از بازیهاش استفاده کردیم خیلی خوب بود، آوینای نازنینم تو یه خورده کوچولو بودی و زیاد متوجه نمی شدی چه خبره و یه موقعهایی بهانه می گرفتی (مخصوصا بعد از مریضی ات که هنوز کامل خوب نشدی، از چهارشنبه هفته پیش تا دوشنبه تب داشتی دیروز هم که تبت قطع شده همچنان بهانه گیری ات مونده و یا نمی دونم واقعا چی شده که هنوز حالت بهتر نشده، الهی فدات شم که امروز هم مجبور شدم تو رو ببرم مهد، دیگه نمی تونستم بیشتر از این خونه بمونم باید می اومدم سر کار. فکر می کنم از واکسن یکسالگی ات باشه که چهارشنبه برات زدم ناز گل زندگیم، آوین،...
25 آبان 1390

تولد خوششششششششششششش گذشت

سلام سلام ما دیروز بعد از ظهر ساعت 5 رسیدیم تهران عزیزکم تولد یکسالگی ات رو با تم بع بعی برات گرفتم آخه خیلی بع بعی دوست داری و می گی بع بعی می گه بع بع بع .... خاله فریبا و مامان جون خیلی برای تولد زحمت کشیدند دستشون درد نکنه خاله وسایل تزئین رو درست کرد و مامان جون لباس بعبعی براش دوخت تولد خوب بود بابیی زحمت کشید و مارو برد آتلیه. آوینم حالش خیلییییییییییییییییییییییییی خوب بود همش دست میزد عکس زیاد نتونستیم بگیریم آخه ملیکا و مهرسا و آیدین خیلی شیطنت کردند ولی همون چند تا رو میذارم آوین نمی دونی چقدر خوشحالم که یکسال از عمرم با تو گذشت، عشق من, تو همه شور و نشاط و شادی زندگی من هستی ایشاله صد و بیست ساله بشی پاييز يع...
17 آبان 1390
1