حرف زدن خانوم خوشگله من
عزیزم قربون اون زبون شیرینت بشممممممممممممم من عاشقتم آوینا دوست دارم منو بابایی اینو بهت میگیم تو هم میایی توی بغل ما می شینی و خودت لوس می کنی و تکرار می کنی خیلیییییییییییی وقته دیگه کاملا می تونی حرف بزنی ولی دیروز برای اولین بار بود دیدم که مثل بچه های چند ساله که یه قضیه ای رو با آب و تاب تعریف می کنن و همش آب دنشونو قورت میدن برام حرف زدی. الهی من فدای اون قد نازت و زبون شیرینت بشم که سرپا ایستاده بودی تا مسلط تر حرف بزنی ... می خواستم قورتت بدم برات سی دی گرفته بودم کیتی پیشی ملوسم که می خواست بره شهر بازی – پارک – لباسهاشو خودش می پوشید و .... و تو با اون حالت بچه گانه ات داشتی م یگفتی همه این کارها رو...