خانواده ... خواهر ... برادر ....
به آوینا می گم:
عزیزم بیا و بشین سر سفره و مثل یه خانواده غذامونو بخوریم، نمی شه که شما سرپا باشی .....
به من جواب می ده:
ما که خانواده نیستیم خواهر کو؟ برادر کو؟
من:
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هر روز ازم درخواست می کنه یه خواهر یا برادر کوچولو براش بیاریم
بهش می گم:
تو که غذا نمی خوری و اینقدر منو اذیت می کنی، من هم برات هیچ خواهر و برادری نمی خرم.
مات و مبهوت منو نگاه می کنه و خیلی محکم می گه:
اگه غذا نخورم هم می خری.
توی دستشویی دو تا خمیر دندان گذاشته یکی برای خواهرش و یکی برای خودش، جالبه که هر روز سراغ خواهرشو می گیره و می گه پس کی میاد و دندوناشو مسواک می زنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تمام مدت با موبایلش با خواهرش، با برادرش صحبت می کنه و هر کس می گه چه دوچرخه خوشگلی و چه اسباب بازی خوشگلی و .... می گه مال خواهرمه یا برادرمه داده من بازی می کنم و خودش هم الان میاد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خلاصه دخترک ناز من بدجوری توهم خواهر و برادر زدی و جدیدا هم بعد از کلی فکر و توهم فانتزی به این نتیجه رسیدی که :
دو تا برادر و یه خواهر که با خودت بشن چهارتا که دو تا دو تا با هم بازی کنید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟