آوینا یکی یه دونه مامان و باباش

مسافرت دو تایی من و تو به تبریز

1392/7/2 13:43
نویسنده : مامان آوینا
490 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزکم باز هم نبودنم طولانی شد،  ولی خوب الان یه خلاصه ای از خاطراتمونو توی این مدت برات می ذارم

روز دوم عید فطر من و تو با قطار رفتیم تبریز و همون شب بابا با ماشین رفت خونه مامانش. توی قطار خیلی ذوق داشتی و خوشحال بودی و به بابا که زنگ زدیم با خوشحالی گفتی: بابا من سوار یبه قطار گنده شدم. ساعت 6 سوار شدیم ساعت 8.5 تو خوابیدی تا 12.5 و همقطارهامون سه تا دختر بودن یکیش ترم آخر دانشجوی دانشگاه تبریز بود و دو تاش با تور برای مسافرت و دیدن تبریز می رفتن .... خلاصه ساعت 1 همه خوابیدن و تو ریز ریز .... صحبت کردی تا 3.5 و البته دو بار هم دستشویی رفتیم و بالاخره ساعت 6.5 رسیدیم و آیدین اینا اومدند دنبال ما و آیدین اصرار داشت بریم خونه اونا ولی قبول نکردی و می خواستی بری خونه مامان جون و بغل آقا جون.... خلاصه ما دو هفته اونجا بودیم و از همون روز اول مریض شدی و شبها که کلا هوای بابا می زد به سرت ...... تا 1-2 شب باید با هم حرف می زدیم تا بالاخره خواب تو رو با خودش ببره وگرنه تو که نمی خوابیدی!!!

بقدری اذیت شدم از مریضی و بهانه گیریهای تو که زودتر از دو هفته می خواستم برگردم ولی بلیط نبود و اولین بلیط رو گرفتیم و صبح جمعه تهران بودیم و بابا اومد دنبالمون توی قطار برگشت هم با سه خانوم سن بالا همقطار بودیم بد نبود در کل ولی حداقل 10 بار با هم دستشویی رفتیم!!!!! و بالاخره ساعت 1 خوابیدیم و صبح ساعت 7 رسیدیم.

تبریز که بودیم چیز خاصی یادم نمیاد چون تو کلا دو بار مریض شدی و بهانه بابا رو هم داشتی و ..... ولی خوب یه شب خونه آیدین و یه شب خونه ملیکا و یه شب خونه پرنیا بودیم چند شب اونا نوبتی اومدن و خونه مامان جون موندن و اکثرا پارک می رفتیم و چند بار تو رو پیش مامان جون گذاشتم و بازار رفتم. در کل داشت بهت خوش می گذشت خیلییییییییییی اونجا رو و بازی با بچه ها رو دوست داشتی و چقدر دلم می خواست اینجا بودیم و تو می تونستی از این بازیها هر روز و بدون دلتنگی برای بابا لذت ببری.

از اول شهریور مهد رفتی و من یه هفته خونه تکونی کردم و ظهرها بابا تو رو 2.5 میاورد خونه و البته چون خواب اونجا کامل نمی شد و توی خونه نمی خوابیدی، تا شب بهانه می گرفتی ولی یه سودی داشت اینکه خوابت تنظیم شد و صبحها زود بیدار می شدی و شبها زود می خوابیدی.

این هم چند تا عکس در ادامه مطلب

چند تا عکس از دفعه قبل که سه تایی رفتیم تبریز

این پرنیا و تو هستی چند تا ... عکس گرفتیم ولی توی هیچکدوم حاضر نبودید کنار هم قرار بگیرید و تو حسابی پرنیا رو اذیت می کردی و اصلا اسباب بازیهاشو به خود پرنیا نمی دادی و تمام مدت در حال هل دادن و زدن پرنیا بودی والبته ما هم تمام مدت در حال سخنرانی بودیم ولی کو گوش شنوا ..... همینکه پرنیا می رفت یا ما از خونه اونا می اومدیم تو تمام مدت حرفهای ما رو به ما پس می دادی که .... و اما دفعه بعد همین ماجرا بود ....بگذریم

توی این عکس قیافه ات همه چی رو نشون می ده

 

یعنی من کشته و مرده این استقلال و تصمیم ات توی لباس پوشیدنت هستم ها!!!!!

یعنی پشت و رو - لباس زمستونی توی هوای گرم - دمپایی و ...

اینجا پارک مینیاتور تبریز هست که چون آفتابش تند بود چشای تو اذیت می شد همین عکسها رو گرفتیم و قرار شد بعدازظهر بریم که اون بعدازظهر نه اون دفعه که سه تایی اونجا بودیم محقق شد نه این دفعه که دو تایی رفته بودیم ... تا بعد که همه عکسهاشو بذارم

 

 

چند تا عکس از پارک نهج البلاغه و پارک جوانمردان و بوستان ولایت رفتیم که توی تابستون رفتیم

اینجا پارک نهج البلاغه هست داری کشتیرانی می کنی

اینجا حسابی کیف کردی از تاب بازی

قربون اون دهن بستنی ات برم من...

اینجا هم پارک جوانمردان

 

اینجا هم می خواهیم بریم بوستان ولایت

اینجا هم با بابا جگر و بلال درست کردی

 چند تا عکس از مسافرت دو تایی مون به تبریز

اینجا با آیدین اینا رفتیم رستوران و موقع برگشت اون کالسکه توجه تو رو جلب کرد رفتیم تو و آیدین سوار شدن

یه شب رفتیم پارک ولیعصر که رقص نور با آواز بود و تو و مهرسا حسابی خودتونو کشتید و رقصیدید خیلییییییییییییی خوشحال بودید خیلییییییییییییییی

البته هر چه تلاش!!!!! کردم نتونستم یه عکس درست و حسابی از شما دو تا کنار هم بگیرم

یه روز با ملیکا رفتیم پارک که اونجا خیلی بهت خوش گذشت

این تویی

این هم ملیکا خانوم

این دو تا عکس هم خرداد ماه توی مهد ازت گرفتن

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

سیران
2 مهر 92 14:01
چه مسافرت پر برکت و پر ماجراییییییییییییی
لی جونم آوینا، خدا حفظش کنه


ممنون عزیزم خدا دختر خوشگلت رو هم برای تو حفظ کنه
مامان روشا
2 مهر 92 14:36
سلام خانوم گل

همیشه به مسافرت و شادی و خوشی

از دیدن آوینای گل لذت بردیم


ممنون عزیزم