آوینا یکی یه دونه مامان و باباش

مسافرت کیش

1393/9/15 10:22
نویسنده : مامان آوینا
672 بازدید
اشتراک گذاری

26 آبان خیلی غیر منتظره یه سفر کاری برای بابا پیش اومد که قرار شد ما هم باهاش بریم

شب قبلش ساک بستیم و چهارشنبه ساعت 5 پرواز داشتیم و رفتیم کیش

هوا خیلی عالی بود

همون شب که رسیدیم همکار بابا، با همسر و پسرش : رضا که پیش دبستانی می رفت، اومدن دنبالمون و رفتیم  هتل و  وسایلمونو جابجا کردیم و شام خوردیم و رفتیم کنار دریا .................. فوق العاده بود

فرداش رفتیم دنبال کارهای اداری بابا و بعد از ناهار استراحت کردیم و بعد از ظهر رفتیم خرید

صبح رفتیم شهر زیر زمینی کاریز و بعدازظهر رفتیم پارک دلفینها خیلی .............. خوش گذشت

و شب سوار کشتی شدیم برای گشت خیلی عالی بود

و صبح سوار کشتی آکواریوم شدیم که پایین اش شیشه بود و دریا و ماهی ها و مرجانها رو دیدیم و اونهم جالب بود

ظهر رفتیم خرید و بعد هم ساک رو بستیم و ساعت 4 همکار بابا اومد دنبالمون رفتیم کشتی یونانی و سواحل دیدنی کیش و غروب رو دیدیم و بالاخره ما رو رسوندن فرودگاه و مسافرت ما تمام شد و با دو ساعت تاخیر بالاخره ساعت 12 رسیدیم تهران و البته تو عروسک خوشگلم توی هواپیما خوابت برد و تا صبح خوابیدی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

وفا
15 آذر 93 14:34
وااای کیش .. چه عالی منم دلم خواست .. عکس نگرفتی ؟ اگر گرفتی بذار ببینیم .. حالا آقای همسر قول داده امتحانشوداد ما رو ببره
مامان آوینا
پاسخ
عکس داریم باشه حتما می ذارم خیلی عالی بود وقت کردین برید خیلی عالیه
مامان آریا
20 آذر 93 12:28
وااااااااااااااااااای چه عالییییییییییی خیلی از کشتیه خوشم اومد وای اگه آریا بره ذوق مرگ میشه دور از جون خیلی باحال بود میشه عکسها رو بذاری ؟
مامان آوینا
پاسخ
اره خیلی باحال بود ایشاله قسمت بشه برید ببینید سعی می کنم زود .... عکس بزارم
مامان روشا
16 اسفند 93 3:03
کیش بهترین جا برای استراحته به نظر من همیشه به شادی و گردش
مامان آوینا
پاسخ
واقعا عالی بود هنوز هم هم وقتی یادم می افته دلم برای اونجا تنگ می شه و اشک توی چشمام می شینه ......... اگه چند سال پیش بود و احساس نمی کردم یه سنی ازم نگذشته حتما شال و کلاه می کردم می رفتیم اونجا زندگی کنیم