آوینا یکی یه دونه مامان و باباش

عید 92: بوشهر

1392/2/31 9:47
نویسنده : مامان آوینا
340 بازدید
اشتراک گذاری

و روز 29 اسغند به طرف بوشهر حرکت کردیم و بعد از ظهر ساعت حدود 6 رسیدیم و همون موقع رسیدن جلوی دانشگاه بوشهر با خانواده اصفهانی آشنا شدیم و آدرس مهمانسرای دانشگاه را گرفتیم که اونجا برویم و اونها هم با دو تا پسر شیطونشون همراه ما اومدند و بابایی دو سال دانشجوی دانشگاه بوشهر بود و زنده شدن خاطراتش برایش لطف خاصی داشت و مهمتر اینکه بالاخره قولی رو که به من داده بود که قرار بود دانشگاهشو به من نشون بده، عملی کرده بود. خلاصه رسیدیم به مهمانسرا، خیلی مهمانسرای جالبی بود و علاوه بر اتاقهای جداگانه، اتاق مهمان داشت که همه برای تحویل سال یکجا جمع شدیم و به جز ما و خانواده اصفهانی، یه خانواده شیرازی بودند که با سفره هفت سین فوق العاده زیبایی که چیده بودند، همه با هم تحویل سال دور هم بودیم و خاطرات جالبی برامون موند. همون شب اول که رسیدیم رفتیم کنار دریا ولی تاریک بود و بچه های اونا بازی کردن و ما هم ایستادیم کنار دریا کمی با هم حرف زدیم و فردا صبحش باز رفتیم کنار دریا و آوبنا هیچ علاقه ای به دریا و شن و ماسه ها نداشت کمی موندیم و بالاخره اومدیم خونه و بعداز ظهر باز رفتیم کنار دریا و شب همه با هم رفتیم چهارشنبه سوری یه پارکی که همه مردم اونجا شادی می کردن و ترقه می انداختند و..... ما فقط نگاه کردیم و شب که برگشتیم خونه با مامان آریا از دوستای نی نی سایتی مون کلی اس ام اس بازی کردیم و بالاخره قرار شد فردا اگه شد همدیگه رو ببینیم. خلاصه صبح رفته بودیم بیرون و تحویل سال با خانواده اصفهانی و شیرازی پیش هم بودیم و بعد از تحویل سال با خانواده اصفهانی که اسم پسرهاش حسن و حسین بود، رفتیم موزه مردم شناسی بوشهر و خانه های تاریخی و قدیمی که فوق العاده قشنگ بودن که از ایوان خانه ها دریا دیده می شد و واقعا رویایی بود .... فردا صبحش رفتیم گشت دریایی با موسیقی زنده که خیلی خوش گذشت و تا چند روز شادی اش با من موند واقعا خطره جالبی بود و از اونجا که برگشتیم با عجله وسایلمونو جمع کردیم و اتاق رو تحویل دادیم و لحظه آخر با آریا و مامانش چند لحظه در حد عکس گرفتن دیدار داشتیم که آریا پسر ناز و با محبتی بود و دست آوینا رو گرفته بود و مامانش هم همینطور خیلی مهربون و خونگرم ولی حیف شد دیدارمون خیلی کوتاه بود و بالاخره ساعت 1 ظهر رفتیم بندرگاه و نهار خوردیم و از اونجا رفتیم بازدید نیروگاه اتمی بوشهر. و اینطور بود که دیدار از شهر بوشهر هم به انتها رسید.

چند تا عکس از بوشهر انتخاب کردم(از خاک بازی و آب بازی تو عکس ندارم اگه بخوام منتظر بشم بیارم احتمالا خیلی دیر می شه یه پی نوشت برای عکسهای جامونده میذارم)

این سفره هفت سین هست که خانواده شیرازی در اتاق مهمان درست کرده بودند

اینها حسن و حسین پسرهای خانواده اصفهانی هستن

 این هم آریا خان بوشهری پسر تپلوی ناز 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)