آوینا یکی یه دونه مامان و باباش

خرداد93

1393/3/20 9:25
نویسنده : مامان آوینا
775 بازدید
اشتراک گذاری

چند وقته زیاد حال و حوصله ندارم نه برای نوشتن نه برای خودم نه برای تو نه برای هیچ کس

توی عهد چهل روزه ام هم یه کمی کوتاهی کردم ولی در کل بد نبود ولی خوب مخصوصا دیروز بعد از جند روز بی خوابی و خستگی .......... ولی می دونم اصلا دلیل موجهی نیست

دوشنبه 6 خرداد صبح ساعت 6.30 حرکت کردیم به طرف مشهد و بعد از ظهر رسیدیم و اتاق گرفتیم و وسایل رو مرتب کردیم و رفتیم حرم شب مبعث (سالگرد قمری عقدمون) خیلی عالی بود خیلی دلم برای امام رضا تنگ شده و دلم هوای مدینه و مکه کرده بود ......................... صبح وسایل رو جمع کردیم و رفتیم حرم و بعد رفتیم بازار و برات یه چرخ خیاطی گرفتیم و خیلی خوشحال شدی عزیز دلم و قول گرفتی و بقیه جهیزیه ات هم  جور کنیم!!!!!

بعد من رفتم نماز خوندم و چون تو خسته بودی با بابا (فداکار و از خودگذشته) رفتین ماشین و بعد که من اومدم حرکت کردیم و تو سریع خوابیدی و ما دو تا ناهار خوردیم و رفتیم خونه بی بی ........... ساعت 5 سه شنبه رسیدیم و ........... قربونی گوسفند و مهمونی و  ............................. چهارشنبه هفته دیگه اش صبح ساعت 8 حرکت کردیم و بعد از ظهر ساعت 7 رسیدیم خونه و ..................  5 شنبه بعد از ظهر رفتیم برات اسکوتر گرفتیم .........

فعلا داخل منزل سوار اسکوتر می شی تا اطلاع ثانوی!!!!!! چون همش می ترسی دو چرخه سوارها و بچه های دیگه بیاد بهت بخوره یا خودت زمین بخوری و ما فعلا در حال روحیه دادن به تو هستیم ببینیم چی می شه!!!!!!!

راستی یه فرشته!!!!!!!!!!!!!!!!!! شبا میاد زیر بالشت جایزه میذاره!!!!!!!!!!!!!!!

البته بعد از دو سالگی تنها می خوابی ولی هر سال بعد از دو ماه زمستون که هوا خیلی سرد میشه و ما سه تایی پیش هم می خوابیم دیگه حاضر نمی شی بری اتاق خودت که امسال فرشته خانوم میاد برات جایزه بذاره که: آفرین دختر خوب که بزرگ شدی و توی اتاق خودت می خوابی

اخیرا برات خوراکی میذاره!!!!!!!!!!!!! و جالبه که می گی : مامان چرا فرشته وسایل مسایل نمیذاره!!!!!!!!!!!!!!

یا اینکه یه عروسکی که موقع بچگی باهاش بازی می کردی و من گفتم لابد یادت نیست و فرشته زیر بالشت گذاشت!!!!!! و تا چشمت رو باز کردی گفتی: مامان فرشته اینو از کمد در آورده بذار سر جاش!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خیلییییییییییییییی ناز و بامزه شدی و انگار توی رویاها هستم و تماممممممممممممممم حرفهای ما رو دقیقا به جاش استفاده می کنی و واقعا دختر خوب و حرف گوش کن هستی و هر کس.................... تو رو می بینه توی دلش و البته به زبون آرزوی داشتن همچین بچه ای می کنه و من

از خداوند بزرگ شاکرم به خاطر  سلامتی وجودت و اینکه فوق العاده و بی نظیر و خاص هستی برای من

این روزها این دعا ورد زبونم هست:

خدایا همه بچه های عالم رو از شر انس و جن و بلایایی که به ذهن و فکر هیچ کس نمی رسه و آسیب های روحی و جسمی حفظ کن

خدایا روا مدار هیچ بچه ای از پدر و مادرش و هیچ پدر و مادری از بچه اش جدا بشه (البته بیشتر منظورم دوران کوردکی و نوجوانی و وابستگی بچه هاست وگرنه قانون طبیعت رو که نمیشه دست زد و جدایی برای زندگی مستقل و مرگ حق هست)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان روشا
20 خرداد 93 10:13
زیارت ها قبول دوستم چقدر امسال خدا به شما نظر لطف داشته خوش به سعادتت من مدتهاست دلم هوای مشهد کرده.... به نظر من تو چهله گرفتن مهم اینه آدم مدام یادش باشه باید مراقب باشه ان شالله قبول باشه راستی رمزت رو اگه دوست داشتی خصوصی برام بفرست من هم مدتها زیر بالش روشا جایزه می ذاشتم که کم کم دیدم یه جورایی از فرشته مهربون طلب کار شده و کم کم قطعش کردم و الان فقط موقع هایی که واقعا می خوام بهش جایزه بدم زیر بالشش می ذارم و به نظرم اون خوب می دونه کار منه نه فرشته دلم براتون تنگ شده
مامان آوینا
پاسخ
ممنون عزیزم ایشاله خیلی زود زیارت براتون نصیب بشه در مورد جایزه باید بگم به آوینا گفتم اگه کم کم فرشته ببینه تو بزرگ شدی و .... تو رو می بوسه و یه نامه برات میذاره تا بره پیش بچه های دیگه که کوچول و موچول هستن و .... فقط میاد تو رو می بوسه و میره در مرود چله گرفتن هم موافقم وقتی با خودت عهد داری خیلی موثره و مهم هست ایشاله قبول باشه
وفا
20 خرداد 93 10:18
نعیمه جون زیارتت قبول باشه .. خوش بحالت چه چیزایی نصیبتون شده امسال حسابی بهت غبطه می خورم . ممنونم از نظراتی که گذاشتی واقعا حس خوبی بهم داد .. اینی که بدونی دوستی که حتی ندیدیش داری که از رفتنت ناراحت می شه خیلی دلگرم کننده است .. البته فعلا آقای همسر می ره برای یک دوره سه ماهه تقریبا و ما میام تهران پیش مامانم اینا می مونیم (توی این مدت حسابی می شه همدیگه رو ببینیم اگر خدا بخواد ) بعدش که شرایطش جور شد و اگر خدا خواست کاری پیدا کرد ما هم بهش می پیوندیم . .. م یدونی که ادمیزاد براش دل کندن از شرایطی که توشه چقدر سخته سخت تر از همه دور شدن از پدر و مادره اما امیدوارم خدایی که از نیت و دلیل ما ازین هجرت خبر داره خودش هم کمک کنه .. چقدر تو و آوینا رو دوست دارم و دلم می خواد ببینمتون
مامان آوینا
پاسخ
ممنون عزیزم ایشاله برای شما زیارت نصیب شه خیلی زود عزیزم من هم دوستتون دارم عزیزم ایشاله برات خیر پیش بیاد انشاله توی فرصتی که توی تهران هستی همدیگه رو ببینیم و اینکه چند ماه باید بدون آقای همسر هستی واقعا سخته حالا خودت هیچی!!!!دلتنگی پارسا برای باباش ..... چون ما آدم بزرگا تحمل شرایط سخت برامون به هر حال ممکن هست ولی کوچولوها براشون سخت هست ... که انشاله هم خدا کمک می کنه و البته باوجود پدر بزرگ و مادر بزرگ مطمئن باش مشکلی پیش نمیاد واقعا هجرت سخت هست و جدا شدن از وابستگیها و پدر و مادر خیلی سخت هست ولی یه لحظه هم شک نکن خدا در تمام شرایط سخت با ما هست و از نیات ما باخبر هست از صمیم قلب برات آرزوی خیر و سلامتی و شادی دارم
سيران
24 خرداد 93 11:46
سلام دوست خو بم زیارتات قبول باشه و خدا دختر کوچولوت رو حفظ کنه انشالله . قربونشون برم که روز به روز شیرین تر و خوردنی تر می شن ببوس گل خاله رو
مامان آوینا
پاسخ
ممنون عزیزم همچینین دختر گل تو رو
مامان آریا
26 خرداد 93 7:51
سلام عزیزم خوبی؟ چقدر خوشحال شدم که مطلب گذاشتی خوشا به سعادتتون به به چه سال پر و خیر و برکتی انشاء اله همیشه به زیارت خوشحالم که آوینای خوبم اینقدر گل و مودب و خوب و نازنینه و مادرش اینقدر ازش راضیه و خدا اون همسر خوب باوفا صبور و با گذشت رو براتون حفظ کنه نعمت های الهی برای ما هستند اینها که اصلا از عهده شکرش برنمیایم
مامان آوینا
پاسخ
ممنون عزیزم واقعا که نعمتهای الهی هستن و ما اونطور که باید و شاید قدردانش نیستیم ایشاله خدا شاکر و راضی بودن رو روزیمان کنه
مامان آریا
9 تیر 93 8:17
سلام عزیزم خوبی ؟ دلم برات تنگ شده بیا یه خورده از خودت و آوینا بنویس توی این ماه برای همه دعا کن بعد برای ما هم دعا کن دوستت دارم خیلی زیاد
مامان آوینا
پاسخ
سلام عزیزم من هم دلم برات تنگ شده محتاجیم به دعا نمی دونم چرا حس نوشتن نیست اصلا نمی دونم چی بنویسم ولی خودمونیم خیلیییییییییی دوران شیرینی هست شیرین زبونیهاشون ... شیطنتهاشون ... استفاده به جا از حرفهای آدم بزرگاشون ... کمکهاشون ... خیلیییییییی شیرین مثل یه رویا مثل یه خواب شیرین اصلا دلم نمیخواد بیدار بشم از این خواب و رویا