آوینا یکی یه دونه مامان و باباش

دندونهای مرواریدی خوشگلت 10 تا شدند

1391/4/17 11:05
نویسنده : مامان آوینا
293 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزکم با اینکه دیر دندون در آوردی ولی همشون یه جا اومدند و حسابی هم اذیتت کردن

از اول اسفند لثه هات متورم و سفید شده بودند و تو ناز کوچولوی من بهانه گیر شده بودی به خاطر درد لثه هات یعنی روزی نبود که از خواب بعدازظهر بیدار نشی و گریه نکنی  یا شبی با گریه های وحشتناک نخوابی، طوریکه چند شب با ماشین رفتیم ماشین سواری ساعت یک نصف شب تا تو خوابت بگیره عزیزممممممممممممممم داشتم از ناراحتی از دست میرفتم ولی دو تایی مجبور بودیم تحمل کنیم تا مرواریدهات بیان توی دهن خوشگلت

عید هم همچنان با دردهای گاه و بیگاه و گریه هایی که از اول تولدت ندیده بودم و غذا نخوردنهای شدید و لاغرشدنهای تو همراه با سرماخوردگی خفیف که چشمات موقع صبح از هم باز نمی شد............

.

.

.

وای آوینا حالمممممممممم بد شد خوشگلم کاش نمی نوشتم اشک توی چشمهام جمع شد آوینا الهی که من همیشه پیش مرگ دردها و ناراحتی های تو بشم چه کنم ماه بانوی من یه موقعهایی نمیشه و باید خودت تحمل کنی و همین تحمل است که اسمش زندگی است مثلا همین دندون در آوردن و و و و  .......

عزیزممممممممم خیلی دوستت دارم ولی 10 روز بعد از سیزده حالت وخیم تر شده بود طوریکه 20 فروردین از خواب بیدار شدی و مثل هر روز گریه می کردی ولی این بار طوری گریه می کردی که اشکتت تمام صورتت رو گرفته بود و دستت رو توی دهانت گذاشته بودی و ..... وای جیگرم کباب میشه هیچوقت اون صحنه یادم نمیره عزیزم لثه ات پاره شده بود و آویزون شده بود (کاش نمی نوشتم) ولی خوب نوشتم بدونی که اینکه دندونات چقدر مهم هستن! و نمی دونم .....

رفتیم دکتر، عمو گفت چیزی نیست دندونت دیگه دراومده و چند روز دیگه خوب میشی ولی عزیزم گریه ها کردی.... چند روز بعد خوب شدی

دوباره شدی همون عروسک کوچولوی من که شبها خوب می خوابید و روزها بهانه نمی گرفت ولی توی این دو ماه زندگیمون بهم ریخته بود چون تو از درد تمام مدت گریه می کردی و بهانه می گرفتی

عزیزم بالاخره تو هم  بعد از اون دو تا دندونات 8 تا دندون دیگه در آوردی و الان ده تا دندون داری

 2 تا بالا جلو

4 تا پایین جلو

4 دندون آسیا که دو تاش پایین و دو تاش بالا

الهی که همیشه تنت سالم باشه

آوینا حرف همیشگی من عاشقتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتمممممممممممم

آخه تو پاک و نجیبی

تو یه احساس عجیبی

نکنه فرشته ای تو ...؟

(کم کم دارم اتفاقات این سه ماه رو برات می نویسم، برای همین تاریخش مطابق روز درج نیست)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)