عکسهای بازیهای من و آوینا
خیلی وقتا که داری شعر می خونی و یا داری بازی می کنی تا من دوربین رو میارم خودت یه پا عکاس می شی و و هر کاری رو که انجام میدادی میذاری کنار و ....
ولی این چند تا عکس رو تونستم ازت بگیرم فقط برای اینکه بعدها ببینی چقدر بهمون خوش می گذشت. یه موقعهایی به بابا میگم کاش توی خونه دوربین مخفی میذاشتیم لحظه های با توبودن ضبط می شد ....
عززکم عاشقت هستم خیلی خیلی خیلی....
اینجا داری می رقصی قربون این خنده ها و رقصیدنت عشق بهاری من دوستت دارم
اینجا هم به قول خودت "آوینا خانوم" درست کردیم چقدر ذوق کردی خوشگلم
آوینا خانوم رو بریدیم و چسبوندیم به دیوار
تو براش چشم و ابرو .... گذاشتی
و بعد هم گفتی باید نی نی و کیف و کفش داشته باشه و خودت هم نی نی و کیفت رو برداشتی و با آوینا خانون عکس گرفتی
اینجا هم خمیر بازی کردیم و اینا رو با هم درست کردیم البته داشتیم غذا هم می خوردیم برای همین دهنت اینجوری هست بنا به همون دلایلی که گفتم کمتر موقعی اجازه عکس گرفتن را میدی برای همین دیگه دهن خوشگلت رو وقت نشد تمیز کنیم که نکنه یه موقع پشیمون بشی
توی عکس قبلی ناراحت نشستی ببخشید برای اینکه خیلی برای گرفتن عکس بهت امر و نهی کردم چون همش تکون می خوردی و به محض اینکه من می خواستم عکس بگیرم سرتو پایین می انداختی بالاخره با اخم نشستی، بعد هم بهت گفتم بخند که اینطوری خندیدی فدای خنده های خوشگلت بشم
عزیزکم همیشه شاد خوشحال وخندان باشی