آوینا یکی یه دونه مامان و باباش

عکسهای بازیهای من و آوینا

1391/12/21 14:50
نویسنده : مامان آوینا
1,063 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی وقتا که داری شعر می خونی و یا داری بازی می کنی تا من دوربین رو میارم خودت یه پا عکاس می شی و و هر کاری رو که انجام میدادی میذاری کنار و ....

ولی این چند تا عکس رو تونستم ازت بگیرم فقط برای اینکه بعدها ببینی چقدر بهمون خوش می گذشت. یه موقعهایی به بابا میگم کاش توی خونه دوربین مخفی میذاشتیم لحظه های با توبودن ضبط می شد ....

عززکم عاشقت هستم خیلی خیلی خیلی....

آوینا

آوینا

آوینا

اینجا داری می رقصی قربون این خنده ها و رقصیدنت عشق بهاری من دوستت دارم

آوینا

اینجا هم به قول خودت "آوینا خانوم" درست کردیم چقدر ذوق کردی خوشگلم

 آوینا

آوینا خانوم رو بریدیم و چسبوندیم به دیوارآوینا

تو براش چشم و ابرو .... گذاشتی

آوینا

و بعد هم گفتی باید نی نی و کیف و کفش داشته باشه و خودت هم نی نی و کیفت رو برداشتی و با آوینا خانون عکس گرفتی

آوینا

اینجا هم خمیر بازی کردیم و اینا رو با هم درست کردیم البته داشتیم غذا هم می خوردیم برای همین دهنت اینجوری هست بنا به همون دلایلی که گفتم کمتر موقعی اجازه عکس گرفتن را میدی برای همین دیگه دهن خوشگلت رو وقت نشد تمیز کنیم که نکنه یه موقع پشیمون بشی

آوینا

آوینا

توی عکس قبلی ناراحت نشستی ببخشید برای اینکه خیلی برای گرفتن عکس بهت امر و نهی کردم چون همش تکون می خوردی و به محض اینکه من می خواستم عکس بگیرم سرتو پایین می انداختی بالاخره با اخم نشستی، بعد هم بهت گفتم بخند که اینطوری خندیدی فدای خنده های خوشگلت بشم

آوینا

 عزیزکم همیشه شاد خوشحال وخندان باشی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

بهناز مامان رادین
22 اسفند 91 11:45
وایییییییی چه دخملی چه مامان باذوقی.چقدر بزرگ شده دخترمون.خدا حفظش کنه.
زهرا مامان روشا
26 اسفند 91 12:40
به به کیف کردم حسابییییییی آفرین به این مادر و دختر نازنین و دوست داشتنی خیلی خمیر بازیش بامزه بود واقعا این شکل هارو خودش درست کرده؟؟؟؟؟؟؟؟ چقدر آوینا خانم رو خوشگل درست کرده روشا که داشت برای آدمکش لبای می کشید زد دیوارو هم حسابی رنگ کرد و منم عصبانی شدم امیدوارم همیشه شاد باشید
مریم مامان آریا
17 فروردین 92 11:26
عزیزم خیلی خوشحال شدم دیدمت حتما عکس آوینا رو می ذارم تو وبلاگم البته اگر اجازه بدین ببخشید که نشد بیشتر در خدمتتون باشیم شانسمون بارونی هم شد هوا
مریم مامان محمد رضا
17 فروردین 92 13:01
ماشالله به دختر خانم ناز چه خوب خمیر بازی میکنه. محمدرضا که بیچارم میکنه با خمیر بازی خوش باشید. یه چیز دیگه چه تمیز رنگ میکنه. ماشالله
مریم مامان آریا
18 فروردین 92 8:25
بله خوشحال می شم عکس آریا رو تو وبلاگت ببینم
زود عکسها رو روکن ببینم
اگه خواستی عکس واسه بچه های کلوپ هم بذاری من مشکلی ندارم هر چند من خیلی بدعکسم
و البته خودت هم از عکست خوشکل تری اصلا شبیه اونایی که قبلا دیده بودم نبودی برعکس من هم خودم زشتم هم عکسام
ولی خدا رو شکر
چرا اخه اینقدر زود رفتین ؟ بوشهر هنوز خیلی جا داشت که بمونید اینقده بعدش هوا خوب شد حتی دیروز و پری روز اینجا دوباره بارون اومد
کلا امسال خیلی هوا خوب بود
راستی یه ساحل توووپ پیدا کردیم نزدیکیهای بوشهر اگر دفعه بعد اومدی می برمت حتما








عزیزم ممنون نظر لطفت هست، من کلا نامرتب بودم صبحش بیرون بودیم و اومدیم بدو بدو وسایل رو جمع کردیم و آوینا تازه از خواب بیدار شده بود همش گریه می کرد و عکسها رو حتما میارم و تو رو خبر می کنم، و یه چند تاشو رو میذارم وبلاگ
نگو که خوشگل نیستی که به نظرم خیلی ناز و دوست داشتنی و مهربون هستی
ما قرار بود بریم بندر دیر و ادامه راه و مسافرت طولانی در راه داشتیم ولی همون دو روز هم خیلی خوش گذشت باز هم میاییم شما هم اومدی تهران حتما بیا پیشم و اگه قصد مسافرت به تبریز داشتی بیا با هم بریم خیلی باصفا و دیدنی هست و سرد برعکس جنوب
مریم مامان آریا
18 فروردین 92 11:22
حتما - اگر خدا توانی و عمری بده زمان بین سه سالگی تا قبل از پیش دبستانی آریا رو می خوام هر سال یه مسافرت خوب برم به جاهای دیدنی کشورمون که هنوز هیج جاش رو ندیدم من حتی دیر تا حالا نرفتم و جم و کاشان و تبریز و خیلی جاهای دیدنی دیگه
وااااااااااای کلی کیف کردم تعریفم کردی ها به خودم امیدوار شدم می بینی هنوز گامبالوام


مریم واقعا می گم تو اصلا چاق نیستی اتفاقا همون موقع با خودم گفتم چرا مریم می گه چاقه، خیلی لاغر و کوچولو موچولو هستی
البته من خودمم هم قبلا خیلی لاغر و کوچولو بودم و الان که چاق شدم همه می گن چاق نیستی ولی خودم که قبلنا یادم هست می دونم که من ریزه میزه بودم الان چاق شدم
مریم مامان آریا
20 فروردین 92 8:38
کی آپ می کنی ؟ دلممون رفت


ایشاله به زودی
آخه مامانم دیروز اومده به زودی میارم