آوینا یکی یه دونه مامان و باباش

عزیزم دیگه راه میری و اصلا هم نمی شینی

1390/11/9 12:24
نویسنده : مامان آوینا
369 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزکم راه میری مثل یه عروسک کوچولو، ٢١ دی راه رفتنت شروع شد و الان بدون وقفه راه میری و می رقصی و سریع دستاتو میبری بالا و می رقصی

موقع راه رفتن دستت رو مثل پارو تکون می دی تا تعادلت رو حفظ کنی ولی آنی خیلی از دستت ناراحت شدم که نمی ذاری ازت فیلم بگیرم یا عکس بندازم، آخه شیطوننننننننننننننننننننننننننننننننن چه جوری بهت نشون بدم که چیکارها می کردی

ناز دلم میری روی مبل تکی دراز می کشی و خوتو تاب و قوس می دی و می دونی من از این کارت خوشم میاد زیرچشمی منو نگاه می کنی و همش می خندی

دستت رو می گیرم و با هم راه میریم تو خونه و انگار من رو ابرها سیر می کنم عشق ایشاله همیشه سالم و شاد باشی

وای آنی نمی دونیییییییییییییییییییییییییییییییییی 5شنبه رفتیم برات پالتو و سارافون و روسری گرفتم چی بگم توی مغازه که کولی بازی درمی آوردی، اول که نمی ذاشتی لباستو در بیارم که مال من هست بعد هم که به زور  در می آوردم و لباس جدید رو تنت می کردم دیگه نمی ذاشتی اونو دربیارم

وقتی هم اومدیم خونه لباسها رو پوشیده بودی و توی خونه می چرخیدی دقیقا مثل فرشته شده بودیییییییییییییی مثل یه شکلات قرمز کوچولو

ناز دلم ولی روسری انداخته بودی سرت و راه میرفتی و دهنت خورد به مبل و دندونهات لبت رو زخمی کرد و خون اومد الان دو روز هست لبتو لیس می زنی انگار می سوزه قربونت برم ناز دلم آوینا نمی دونم وقتی تو نبودی من این همه عشقمو کجا تخلیه می کردم فدای همه ناز و اداهات بشم

با حلقه ها بازی می کنی و می اندازی و وقتی اندازه هاش اشتباه می شه در میاری و تقلا می کنی تا درست بشه قربونت برم اصلا نمی دونم از چه کارت بگم کدوم بمونه

بابا بهت میگه بوس بده یه موقع حوصله داری می دی یه موقع هم نمی خوای بدی جیغ جیغ می کنی و شونه هاتو بالا می اندازی و می گی نه نه

ای عشق من عاشقتم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان نسترن
9 بهمن 90 13:07
مبارک باشه عزیزم..امیدوارم همیشه قدمهای بزرگ در راه پشرفت برداری