دیگه بزرگ شدی
این چند تا پست رو که گذاشتم احساس کردم که باید می نوشتم
دیگه بزرگ شدی
وقتی آدم بهت نگاه می کنه دقیقا این احساس دست می ده که کاملا مستقل شدی و خیلی از کارها رو تنهایی انجام می دی با تسلط بیشتر و با اعتماد به نفس بیشتر
حتی خیلی جالبه که حتی قیافه آدم بزرگا رو موقع عصبانیت و خوشحالی و ... عینا می تونی نشون بدی
وقتی بهت نگاه می کنم کاملا احساس می کنم دیگه یه بچه وابسته و کوچولو موچولوی من نیستی و برای خودت خانوم شدی
وقتی برامون قصه می گی قیافه ات دیدنی هست .....
وقتی منو دعوا می کنی که لباس یا بشقاب یا غذایی که می خواستی نیاوردم و یا کاری که می خواستی نکردم ....
وقتی می خواهی منو دلداری بدی وقتی از چیزی ناراحت یا عصبانی می شم ....
و ....
در یک کلام کاملا میشه احساس کرد که دیگه سه سالت کامل شده
خانوم شدی عزیز دردونه من ... یکی یک دونه من ... خانومم گلدونه من ... عسلم نازگل من ... گل من گلدونه ام ... و .... و .....
اینا رو برات می خونم و تو آخرش می گی :نه!!!!! می گم ا... مامان چرا نه؟ می گه: خوب برای بابام من، برای تو نیستم!!!!!
شبا بابا برات قصه می گه و می خوابی، قصه هاشو ضبط کردیم روی موبایل که بعد از اجرای زنده!!!! چند بار هم ضبط شده اش رو نقد می کنی و نمی دونم دفعه چندم خوابت می بره .... چون من دیگه خوابم می بره
اون روز برات دستکش خریدم بعد از مدتها که همش درخواست می کردی و من البته لزومی به خریدنش نمی دیدم ولی خوب ان چند روز هوا خیلی سرد شده دیدم واقعا لازمه چون دستهای خودمم هم یخ می زد و دستکشهای خودمم هم دارم می پوشم حالا جالبه که برات یه دستکش خریدم که نوک انگشتاش باز بود و یه کلاهک روی انگشتات رو می پوشوند .... تا دیدی : جیغغغغغغغغغغغ زدی که چرا پاره هست؟؟؟؟؟؟ دیدم دوست نداری و بابا هم گفت بریم عوض کنیم ..... رفتم یه دستکش برداشتم که انگشت نداشت و کل انگشتات رو یه جا می پوشوند ..... دوباره جیغغغغغغغغغغغغ زدی که چرا انگشت زیاددددددددددد نداره؟؟؟؟؟؟؟ این دفعه با هم پیاده شدیم و رفتیم ..... در کمال تعجب من !!!!!!!!!! یه دستکش با انگشتهای زیاددددد!!!!!! و به رنگ آبی!!!!!!!! انتخاب کردی و تلاشهای من برای جلب نظر کردن رنگ صورتی و قرمز هیچ نتیجه ای نداده است و اومدیم و ..... تا شب تلاش کردیم تا یاد بگیری این دستکش با انگشتهای زیادددددد رو بپوشی و البته دو سه بار موفق شدی و با خوشحالی گفتی از فردا هم موقع رفتن!! و هم موقع برگشتن!! باید دستکشهامو بپوشم!
صبح در عالم خواب به محض اینکه جورابهاتو پات کردم، سریع دستاتو بلند کردی که دستکشهام هم بیارررررررر!!!!!!