آوینا یکی یه دونه مامان و باباش

آوینای زندگیم برای اولین بار سرما خورد

1390/8/8 10:02
نویسنده : مامان آوینا
326 بازدید
اشتراک گذاری

شنبه ٣٠ مهر با هم رفتیم برای آزمایش خون دادیم، دیدم حالت خوب نیست شبش اصلا نخوابیده بودی، فکر کردم مثل بعضی از شبها که خوابت نمیاد ولی انگار حالت خوب نبود. من اومدم اداره و بابایی تو رو برد مهد. دلم طاقت نیاورد زنگ زدم مهد و حالت رو پرسیدم گفتند یه ذره بیقراری. دلم ریخت و به بابایی گفتم بریم و بیاریم، با هم رفتیم دکتر، انگار شروع سرماخوردگی بود. بعد هم اومدیم اداره ما، همش می خوابیدی، دیگه شب هم که رفتیم خونه همش حالت بدتر شد و از شبش تب کردی و من داشتم دیوونه می شدم یه هفته خونه بودیم تا ظهر چهارشنبه تب داشتی و آب دهنت نمی تونستی قورت بدی و هیچی نمی خوردی         آنیل خیلییییییییییییییی به من سخت گذشت             کاش هزار بار حال من بد بود و تو هیچی ات نمی شد ولی چی بگم از شیرینی هات که حتی توی مریضی هم کم نمی شه همینکه یه ذره تبت پایین می اومد سریع بلند می شدی کتاب می خوندی و با اون ماشین و شکلها بازی می کردی و توی این هفته       بابا            گفتی و    ببعی میگه       بع بع       و .........   خیلی شیرینی خیلی وای توی مریضی ات چقدر مظلوم و معصوم می شی روی پام دراز کشبده بودی و از گوشه چشات اشک می اومد قربون چشای قشنگت بشم عروسکم                تو گریه              من گریه             ......قربونت برم دیگه نمی تونستی دنبال من توی آشپزخونه بیایی داشتم از غصه می مردم از بس توی خونه تنها حوصله ات سر می رفت بابا که می اومد بغل اون بودی تا صبح. خیلی نگرانت بودیم چهار مرتبه دکتر رفتیم هزار بار مردیم و زنده شدیم تا اینکه چهارشنبه تبت اومد پایین. بابایی توی این یه هفته خیلی کمکم کرد پا به پای من بالای سرت بیدار بود وای نمی دونی آوین آب توی ظرف می آوردیم تا پاشویه کنیم برات یکی دو بار حواسم نبود رفتم از آشپزخونه داروهاتو بیارم تا من بیام با اون حالت که نمی تونستی تکون بخوری بلند شدی اسباب بازیهاتو ریخته بودی توی ظرف و بعد هم طبق عادتت ظرف رو خالی کرده بودی که دوباره پر کنی همه آب رو خال کردی توی خونه       نمی دونی چقدر عاشق این خراب کاریهات هستم    آوین نازم  دلم تنگ شده بود برای اینکه من برم آشپزخونه تو بیایی همه کابینتها رو خالی کنی الهی قربونت برم ناز دخترم گل بانوی مامان. الان دیگه هر چی پیدا می کنی یا توی یه ظرف جمع می کنی یا توی یه نایلکس جمع می کنی  و خال می کنی دوباره و همش میری یه گوشه قائم می شی تا من بیام پیدات کنم قربونت برم فرشته من الهی که دیگه هیچ وقت مریض نشی

چه دعایی کنمت بهتر از این:

خنده ات از ته دل ، گریه ات از سر شوق ،

روزگارت همه شاد سفره ات رنگارنگ

و تنی سالم و شاد ..... که بخندی همه عمر

هر چی مریضی و ناخوشی و درد و ناراحتی ات هست برای همیشه مال من باشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)