آوینا یکی یه دونه مامان و باباش

حرف زدن خانوم خوشگله من

1391/8/7 15:30
نویسنده : مامان آوینا
413 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم قربون اون زبون شیرینت بشممممممممممممم من

عاشقتم آوینا دوست دارم

منو بابایی اینو بهت میگیم تو هم میایی توی بغل ما می شینی و خودت لوس می کنی و تکرار می کنی

خیلیییییییییییی وقته دیگه کاملا می تونی حرف بزنی ولی دیروز برای اولین بار بود دیدم که مثل بچه های چند ساله که یه قضیه ای رو با آب و تاب تعریف می کنن و همش آب دنشونو قورت میدن برام حرف زدی. الهی من فدای اون قد نازت و زبون شیرینت بشم که سرپا ایستاده بودی تا مسلط تر حرف بزنی ... می خواستم قورتت بدم

برات سی دی گرفته بودم کیتی پیشی ملوسم که می خواست بره شهر بازی – پارک – لباسهاشو خودش می پوشید و .... و تو با اون حالت بچه گانه ات داشتی م یگفتی همه این کارها رو تو هم می کنی و تو هم رفته بودی شهر بازی و اصرار که می خواستی خودت لباسهات بپوشی و بری شهر بازی.............. خلاصه اونجا کیتی با باباش حرف زد و تو با ناراحتی گفتی: بابای من منو دوست نداره و دیگه خونه نمیاد ولی بابای نی نی اونو دوست داره اومده خونه  آخه بابات خونه نبود و دیروز قرار بود دیر بیاد الهی برات بمیرم که داشت قلبم وای می ایستاد از این حرفت نمی دونم این حرفها رو از کجا پیدا می کنی می گی

جدیدا هم یاد گرفتی:

اینو ... بابام خریده... مامانم خریده.....

می خواهی بگی اینو برای من خریدی؟ (از زبون ما که بهت گفتیم) میگی: اینو برات خریدی؟

به کیف خودت و کیف من و بابایی هم می گی: کیفش منشورت این هست که این کیف من هست

بدو بدو میری از آشپزخونه مثلااااااااااا نون – شیر می گیری و می آیی

با هم می شینم کاغذها رو قیچی م یکنیم و توی دفترت می چسبونیم

به قول خودت: چش چش دو ابلو ایماغ و ایهن یه گردو.... می کشیمممممممم

میگی: من دختر خوبی هستم (چون همش بلافاصله بعد از این می گفتی من پسر خوبی هستم، از مربی هات شنیده بودی و من برای اینکه تو رو متقاعد کنم که تو دختر هستی و پسر نیستی بهت گفتم تو دامن داری و موهات بلند هست و گوشواره داری و......... برای همین جدیدا میگی من دختر خوبی هستم دامن دارم و...) وقتی اینو میگی خیلی ناززززززززززززززز میشی

بعد از غذا بلند میشی و پاهاتو تکون میدی و میگی: دست شما درد نکنه (یعنی اون موقع میخوام فقط بخورمتتتتتتتتت)

قصه بزبزقندی رو تعذیف میکنی به زبون خودت و جالبه که م یفرمائید که : گرگه منو دوست داره و گرگه میره خونه همسایه و نی نی اونارو می خورههههههههه

کلی شعر میخونی:

پاییزه ای پاییزه برگ درخت میریزه.....

تو حوض خونه ما ماهی های رنگارنگ ..... کلاخه تا می بینه .....

اتل متل توتوله...........

عروسک من چشماتو وا کن ....

شبا که ما می خوابیم آقاپلیسه بیداره ......

.....خیلی چیزهای که من یادم نیست

وای آوینا نمی دونی اعجوبه ای از تقلید از کارهای ما شدی یعنی به طرز غیرررررررررر قابلللللللللل باوریییییییییییییییییییی هر کاری ما می کنیم تو هم می خواهی انجام بدی و انجام میدی:

از ادویه و نمک و روغن ریختن توی غذا تا خرد کردن رشته های ماکارونی - جمع کردن ظرفهای تمیز ظرفشویی – کار انداختن لباسشویی – ماساژ دادن - لباس پوشیدن –  کفش درآوردن –  آشغال جمع کردن – با موبایل حرف زدن و خندیدن الکی (ههههههههه)

جدیدا دلت وقتی هوای کسی رو می کنه و دلت براش تنگ میشه گوشی رو برمیداری و .... مامان جون خوبی چه طولی؟ آقاجون خوبی چه طولی؟ .............

نمی دونم دیگه چی بگم نمی دونم چرا می خوام اینجا بنویسم همه چی یادم میره

عزیزمممممممممم حرف همیشگی من به تو عاشقتم

امروز من موندم دانشگاه کلاس اخلاق داریم و تو با بابایی رفتین خونه عزیزم خیلی دوستت دارم

قراره آخر هفته بریم خونه مامان بابایی و تو لدت رو اونجا بگیریم احتمالا برم و بیام بعدا برات پیغام بذارم

حالا اگه شد برات می نویسم که داریم میریم و......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)